جدول جو
جدول جو

معنی متمکن شدن - جستجوی لغت در جدول جو

متمکن شدن
جایگیر شدن جای گزیدن جای گیر شدن جای گزیدن ثابت ماندن: بر سریر ملک و سلطنت متمکن شد، دارای مکنت و مال شدن، توانا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
متمکن شدن
ثروتمندشدن، دارا شدن، توانگر شدن، مستقر شدن، جای گرفتن، مقیم شدن، متمکن ماندن، توانمند شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متدین شدن
تصویر متدین شدن
دیندار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
وطن گزیدن مقام کردن در جایی: تا ایشان مرفه الحال و فارغ البال درین طرف مقیم و متوطن شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمرکز شدن
تصویر متمرکز شدن
جایگزین شدن، میان گرفتن کیان گرفتن جای گزیدن مرکز گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جایگیر کردن، توانگر کردن، توانا ساختن جای گیر کردن ثابت و مستقر کردن، دارای مکنت و مال کردن، توانا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمکن گشتن
تصویر متمکن گشتن
جایگیر شدن جای گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمیز شدن
تصویر متمیز شدن
جدا شدن تمیز شدن جدا شدن: صفت این خون متمیز شود از خون استحاضه
فرهنگ لغت هوشیار
زیور یافتن آراسته شدن زینت یافتن: ... بخطبه و سگه مبارک او متزین شود
فرهنگ لغت هوشیار
یاد آور شدن متذکر شدن بکسی. او را یاد آور شدن: من بشما متذکر شدم که این شغل شایسته شما نیست
فرهنگ لغت هوشیار
در اندیشه فرو رفتن اندیشمند شدن بفکر فرو رفتن: متفکر شده در صدد تحقیق بر آمد
فرهنگ لغت هوشیار
بست نشستن، پناهیدن پناه گرفتن در جایی پناه گرفتن: و حاکم آنجا نزوال که از امری گرج بود با بسی نفر از عظمای از ناوران و غلبه گرجیان در آن متحصن شده بودند، در مکانی مقدس بست نشستن: عده ای از اهالی در تلگرافخانه متحصن شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مامون شدن
تصویر مامون شدن
در پناه بودن در زنهار بودن در زنهار بودن، امن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممکن شدن
تصویر ممکن شدن
پا بر جا شدن دست دادن بر قرار شدن پا بر جا گردیدن ثبات یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
اطمینان یافتن خاطر آسوده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
میسر شدن، امکان یافتن، مقدور شدن، عملی شدن، به حقیقت پیوستن، محقق شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بافرهنگ شدن، فرهیخته شدن، پیش رفته شدن، مبادی آداب شدن، شهرنشین شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
Ascertain, Clinch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
s'assurer, garantir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
averiguar, garantir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
নিশ্চিত করা , নিশ্চিত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
確認する , 確保する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
查明 , 确保
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
확인하다 , 확실히 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
doğrulamak, sağlamlaştırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
memastikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
accertare, garantire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
सत्यापित करना , पक्का करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
feststellen, absichern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
averiguar, asegurar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
vaststellen, verzekeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
встановлювати , гарантувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
устанавливать , закрепить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
ustalać, zapewniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مطمئن شدن
تصویر مطمئن شدن
לוודא , להבטיח
دیکشنری فارسی به عبری